دوستت خواهم داشت در سکوت ، مبادا در صدایم توقعی باشد که خاطرت را بیازارد .
نظرات شما عزیزان:
مصطفی 
ساعت0:20---1 آبان 1391
بریز ای نم نم باران دلم خون شد ز تنهایی
اسیر دردم ای باران چرا دردم نمی کاهی ؟
ببار ای قطره ی مرهم ، زبانم تشنگی دارد
به این دل خسته عاشق که او هم عالمی دارد
مصطفی 
ساعت23:10---26 مهر 1391
شاهزاده ی عشقی که غلامت شده ام / پابند تو و اسیر دامت شده ام
گویند کبوتری وفادار تر از طوقی نیست / طوقی صفتم ، جلد مرامت شده ام
مصطفی 
ساعت23:52---24 مهر 1391
دوست داشتن ات ، هــوس نیست . . . کـه بــاشـد و نبــاشـد !
نفــس اسـت . . .
تا بــاشم . . .
تا باشی . . .
پارسا 
ساعت13:49---25 مرداد 1391
آخر هم نفهمیدم دردم را چگونه بگویم!
درد کشیدم...؟
درد گرفت...؟
... درد آمد...؟
چرا هیچوقت برای درد فعل "رفتن" صرف نمیشود؟
|